زنان
خطری که زنان ایرانی را تهدید می کند جدی است باید آگاه باشید باشید واز برنامه هایی که برای نابودی فرهنگ ایران است آگاه شوید
زنان
نويسندگان
لینک عزیزان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زنان و آدرس zanan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





http://masaf.ir/images/%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%20%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C%20%D9%81%D8%B1%D8%AC%20%D8%B1%D8%A7%20%DA%A9%D9%87%20%DB%8C%D8%A7%D8%B1%20%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%AF-shia%20muslim-23948.jpg

 

 

بخوان دعای فرج را که یار برگردد
بخوان دعای فرج را که شب سحر گردد

بخوان دعای فرج را اگر که می خواهی
حدیث غیبت یار تو مختصر گردد

بخوان دعای فرج را و از خدا بطلب
وجود نازکش ایمن ز هر خطر گردد

بخوان دعای فرج را کنار پردۀ اشک
که دانه دانۀ اشکت دُر و گوهر گردد

بخوان دعای فرج را که یار می آید
اگر دلت ز رَهِ اشتباه برگردد

بخوان دعای فرج را و پیشه تقوا کن
که دست لطف خدا با تو همسفر گردد

بخوان دعای فرج را که رد نخواهد شد
اگر که ناله و اشک تو بیشتر گردد

بخوان دعای فرج را که حل مشکل هاست
اگر که چشم و دل تو خدا نگر گردد

بخوان دعای فرج را، ولی بدون عمل
گمان مکن که دعای تو کارگر گردد

بخوان دعای فرج را خدا کند آید
که روضه خوان غریبی و میخ در گردد

دوباره جمعه و ندبه دوباره باید گفت
بخوان دعای فرج را که یار برگردد


برچسب‌ها:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

اختر تابان عرفان

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 

 

گوهر رخشان ايمان زينب(س) است           

 

اختر تابان عرفان زينب(س) است

 


قطر‌ه‌اي کوثر ز آب رحمتش

 

بردباري شرمگين از همتّش

 


کيست زينب محرم بزم حضور         

 

روي او تفسيري از «الله نور 1»

 


چون به ‌‌دنيا آمد آن فرخنده زن       

 

شد به گيتي نور حق پرتو فکن

 


خانه زاد وحي حق تارخ گشود      

 

آبروي آفرينش را فزود

 


زينب آن پرورده دامان عشق         

 

نام او سر لوحه ديوان عشق

 


جان او از عشق حق افروخته         

 

وز شرار عشق، جانش سوخته

 


عقل گشته مات از ايثار او              

 

عشق سرگردان شده در کار او

 


مرد و زن خدمتگزار درگهش            

 

توتياي چشم جان، خاک رهش

 


زينب آن دردانه آل رسول                

 

دختر والاي زهراي بتول

 


بود از آغاز همگام حسين                 

 

نقش بر لوح دلش نام حسين

 

 

بسته پيمان با خدا روز الست           

 

تا به راهش بگذرد از هر چه هست

 


صبر را بخشيده معنايي شگرف         

 

وصف صبر او برون از حدّ حرف

 


از قيام روز عاشورا حسين                 

 

کرد دين را زنده در دنيا حسين

 


شد قيام او به عالم بي قرين             

 

بود چون زينب در آن نقش آفرين

 


گر نبودي نقش او در اين قيام             

 

بود اين نهضت قيامي ناتمام

 


کيست زينب آن که در کرب ‌بلا            

 

شد خجل از صبر او کرب وبلا 2

 

 

رنج پيش او سپر انداخته                    

درد و محنت رنگ پيشش باخته
 

 

روز عاشورا به او چشم اميد                 

 

دوختند از پيرو برنا هر شهيد

 


جسم فرزندان او بر روي خاک              

 

اوفتاده قطعه قطعه، چاک چاک

 


او حسيني بود و پروايي نداشت            

 

جز خدا در خاطرش جايي نداشت

 


از برادر لحظه‌اي غافل نبود                    

 

هيچ مشکل پيش او مشکل نبود

 


شعله‌ها از عشق عالم سوز داشت       

 

آتشي در جان، جهان افروز داشت

 


در حريم قدس، محرم زينب است          

 

معني عشق مجسّم زينب است

 


آفرين بر صبر طاقت سوز او                  

 

و آن تجلّي‌هاي جان افروز او

 


داشت بار اين رسالت چون به دوش      

 

بيشتر از پيشتر شد سخت کوش

 


با اسيران صبحدم تا شام رفت             

 

گاه در کوفه گهي در شام رفت

 


داشت در راه سفر آن پاک جان              

 

از سر پاک شهيدان سايبان

 


چون به شهر شام زينب گام زد             

 

آتشي از خطبه‌اش در شام زد

 


غنچه لب چون که زينب باز کرد             

 

در فصاحت چون علي(ع) اعجاز کرد

 


از بيان گرم آن شيرين سخن                 

 

شد چو شب در شام، روز اهرمن

 


جاودان ساز مُحرّم با پيام                      

 

زينب است آري الي يوم القيام 3

 


يا رب از عشقش دل ما زنده کن            

 

همچو خورشيد فلک تابنده کن

 

منبع: آوینی

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

www.MASAFPORTAL.com

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صلواتی هدیه نمایید...

"اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم"

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 

پی نوشت ها :
 

1. الله نور... . اشاره است به آيه مبارکه: الله نور السموات و الارض؛ «خداوند متعال نور و روشنايي آسمان‌ها و زمين است». (آيه 37 سوره نور)

2. کرب و بلا: اندوه و مصيبت و سختي و آزمايش.

3. للي يوم القيامة: تا روز قيامت ، تا روز رستاخيز


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:شعر,حضرت زينب,شعر مذهبي,تابان عرفان, ] [ 19:4 ] [ بنده ی خدا ]
بیا که با تو قامت عشق تا نمی شود
لب غنچه بی تو به خنده وا نمی شود
همه شب در هجر رخت مویه کنان
این بغض جز به دیدار تو وا نمی شود
همه دلهای شکسته را تو مرهمی
بیا که این درد بی تو دوا نمی شود
عالمی چشم براه منتقم عادلند
این محکمه بی تو بر پا نمی شود
ساغر هستی را تویی آخرین قدح
بی تو هیچ عیشی مهیا نمی شود
صفای دل با صفایان ز توست
دلی بی یاد تو مصفا نمی شود
بقای عالم ز عطر گل نرگس است
بی دیدن این رخ ، دیده بینا نمی شود
چشم ما لایق فیض شرفیابی نیست
ورنه حجت حق بدین آشکارا نمی شود
این جمله را بر عرش برین نگاشته اند
“هر یوسفی یوسف زهرا نمی شود”
 

برچسب‌ها:

 

به نام خدا

 

 

 

شعر

 

 

 

يا رب به علي بن ابيطالب و آل

آن شير خدا و بر جهان جل و جلال

 

کاندر سه مکان رسي به فرياد همه

اندر دم نزع و قبر و هنگام سوال

 

اي بار خدا به حق هستي

شش چيز مرا مدد فرستي

ايمان و امان و تن درستي

فتح و فرج و فراخ دستي

 

يارب بدو نور ديده پيغمبر

يعني بدو شمع دودمان حيدر

 

بر حال آن از عين عنايت بنگر

دارم نظر آنکه نيفتم زنظر

 

هنگام سپيده دم خروس سحري

داني که چرا همي کند نوحه گري

 

يعني که نمودند در آيينه صبحش

گز عمر شبي گذشت و تو بي خبري

 

اگر زرين کلاهي عاقبت مرگ

به تخت ار پادشاهي عاقبت مرگ

 

گرت نقش سليمان در نگين است

در آخر خاک راهي عاقبت مرگ

 


برچسب‌ها:
[ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:حجاب,ملی,پوشش,عفاف,سلامت,خانواده,شعر, ] [ 20:27 ] [ بنده ی خدا ]

 

عکس/ نقش زنان در جنبش وال استریت

بی هیچ آلایشی… بی هیچ آرایشی!

او خواست که من زن باشم…

که بدوش بکشم بار تو را که مردی

و برویت نیاورم که از تو قویترم…

من زنم…

من ناقص العقلم…

با همین عقل ناقصم

از چه ورطه هایی که نجاتت نداده ام

و تو عقلت کاملتر از من بود!!!

من زنم...

یاد گرفته ام عاشقت بمانم

و همیشه متهم به هرزگی شوم...

حال آنکه تو بی آنکه عاشقم باشی

تظاهر کردی با من خواهی ماند!

من زنم...

کوه را حرکت میدهم

بدون اینکه کلمه ای از خستگی و دلسردی به زبان آرم

و تو همواره ناراضی و پرصدا سنگریزه ها را جابجا میکنی

چرا که تو نیرومند تری!!!

من زنم...

وقت تولد نوزاد ...

تلخی بیداری شبها بر بالین فرزندمان...

سکوت و صبر در زمان خشم تو مال من،

لذتهای شبانه...

خوابهای شیرین و افتخار مردانگی مال تو!

عادلانه است نه؟؟؟

من زنم...

آری من زنم...

او خواست که من زن باشم ...

همچنان به تو اعتماد خواهم کرد...

عشق خواهم ورزید...

به مردانگی ات خواهم بالید ...

با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد...

پشتیبانت خواهم بود...

و تو مرد بمان!

این راز را که من مرد ترم به هیچ کس نخواهم گفت!!!


برچسب‌ها:
[ 1 شهريور 1391برچسب:شعر, ] [ 2:26 ] [ بنده ی خدا ]

باد پاییزی اگر برگ خزان را می برد

مهر زهرا هم گناه شیعیان را می برد . . .

فاطمیه آمدوآن مونس و همدم کجاست؟ شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟

در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا ، تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست

*********************

یا علی جان تربت زهرا کجاست؟ / یادگار غربت زهرا کجاست؟

تا ز نورش دیده را روشن کنم / بر مزارش شعله‌ها بر تن کنم  . . .

************************

ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم

مامور برای خدمت زهرائیم

روزی که تمام خلق حیران هستند

ما منتظر شفاعت زهرائیم

********************

دکتر شریعتی:

خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.

نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.

«فاطمه، فاطمه است»

***************************

فاطمیه قصه گوی رنجهاست / فاطمیه تفسیر سوز مرتضی ست

                            فاطمیه شعر داغ لاله است /  قصه ی زهرای ۱۸ ساله ست

                            فاطمیه شرح دیوار و در است /  دفتر در مقام سخت زینب پرور است . . .

                                                ***********************

دل از غم فاطمه توان دارد ؟ نه / و ز تربتِ او کسی نشان دارد؟ نه

آن تربتِ گمگشته به بَر، زوّاری / جز مهدی صاحب الزمان دارد؟ نه . .

**************

نمایان شد ز خط آتش و دود / که جرم فاطمه حب علی بود

پس از زهرا علی بی همزبان شد / اسیر امتی نامهربان شد . . .

******************

چه تعبیری خدا در نقطه دارد/ که تفسیری جدا هر نقطه دارد

به تعداد بهار عمر زهرا(س) / همین اندازه کوثر نقطه دارد . . .

(سوره ی کوثر ۱۸ نقطه دارد)

                                                         

 


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:شعر , ] [ 21:26 ] [ بنده ی خدا ]
شوخی کردن با شعر شاعران و خود شاعران کار سختی است. بخصوص آن دسته از شاعران که دستی هم در طنازی دارند. حالا این‌که بنده نگارنده با چه جرأتی برداشته با شعر سعید بیابانکی که نه‌تنها شاعر چیره‌دستی است، بلکه طنزپرداز برجسته‌ای هم هست، شوخی کرده، خودش برای خودش یکی از معماهای پیچیده است. 

به گزارش «امروزی ها» تهران امروز نوشت: شوخی کردن با گشت ارشاد، از شوخی کردن با شاعران هم سخت‌تر است. حالا حساب کنید این‌که همین بنده نگارنده برداشته در بیت آخر این شعر، با گشت ارشاد و دستگیری پوشندگان مانتوی کوتاه و غیره هم شوخی کرده است، دیگر برای خودش معما در معمایی است.

واقعاً چی باقی‌مانده است؟ خب، این سوال، سوال مبهمی است. باید دید منظور این است که از چی، چی باقی‌مانده است. به هر تقدیر چیزهای بسیاری وجود دارد که بخش‌های کمی از آنها هنوز باقی‌مانده است و اگر بخواهیم بیشتر توضیح بدهیم باید خطوط قرمز را بالکل زیر پا بگذاریم، که امکانش نیست. لذا تا توضیح بیشتری نداده‌ایم شعر را بخوانید و استفاده کنید:

مولانا سعید بیابانکی فرموده است:

جاده مانده‌ست و من و این سرِ باقی‌مانده

رمقی نیست در این پیکر باقی‌مانده 


بنده معروض می‌دارد:

جاده مانده‌ست و من و این خرِ باقی‌مانده

این خرِ دربدرِ لاغر باقی‌مانده

خر من! خودخوری و صبر و تحمل تا کی؟

پرده بردار از آن عرعرِ باقی‌مانده

خرتر از تو منم این‌جا، که کنارت ماندم

و نرفتم ز همان معبر باقی‌مانده

اژدها بودم و دارای سه‌تا کله، ولی

منم اکنون و همین یک سرِ باقی‌مانده

ناگهان کرک و پرم ریخت، کجا؟ توی هوا

چه کنم حالا با این پر باقی‌مانده؟

«خارج قسمت» من بود که یغما شد و رفت

منم اکنون و دو صف لشکر «باقی‌مانده»

غیر از آن مانتوی کوتاه همه معروفند

نهی کن نهی از این منکر باقی‌مانده

برچسب‌ها:
[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:شعر,شوخی,گشت ارشاد,طنز, ] [ 3:43 ] [ بنده ی خدا ]

 خورشید شدم 

 

ابر شدی تا نتابم

ابر شدم

باد شدی تا نبارم

باد شدم

کوه شدی تا از حرکت بازمانم

کوه شدم

آهن شدی  شکستی مرا... 

...هیچ شدم

تا آنی باشم که دوست دارم...


برچسب‌ها:
[ جمعه 30 تير 1391برچسب:, ] [ 19:56 ] [ بنده ی خدا ]

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردمنشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی ...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ .....! خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمامخداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدیدخداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا خداحافظ خداحافظ


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 27 تير 1391برچسب:شعر, ] [ 16:42 ] [ بنده ی خدا ]
روزگارت باد شیرین! شاد باش دست کم یک شب تو هم فرهاد باش آه! در شهر شما یاری نبود قصه هایم را خریداری نبود!!! وای! رسم شهرتان بیداد بود شهرتان از خون ما آباد بود از درو دیوارتان خون می چکد خون من، فرهاد، مجنون می چکد خسته ام از قصه های شوم تان خسته از همدردی مسموم تاناینهمه خنجر دل کس خون نشد این همه لیلی، کسی مجنون نشد آسمان خالی شد از فریادتان بیستون در حسرت فرهادتان کوه کندن گر نباشد پیشه ام بویی از فرهاد دارد تیشه ام عشق از من دور و پایم لنگ بود قیمتش بسیار و دستم تنگ بود گر نرفتم هر دو پایم خسته بود تیشه گر افتاد دستم بسته بودهیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه! فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه! هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه! هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه! هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفأل می زنمحافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت: " ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم"
برچسب‌ها:
[ سه شنبه 27 تير 1391برچسب:شعر, ] [ 16:40 ] [ بنده ی خدا ]
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Salehon :.

درباره وبلاگ

سلام در این وبلاگ شما با مطالبی که برای شما مفید و آموزنده می باشد روبرو می شوید امیدوارم هر مطلبی رو که در اینجا میخونید با ارائه نظرها و انتقادات مفیدتون به من کمک کنید تا باز خورد مفیدش رو خودتون بینید من بعلت مشغله های کاری ای که دارم فقط آخر هفته ها میتونم به وبلاگ شر بزنم خوشحال میشم با هم بحث کنیم
حمایت می کنیم
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 82
بازدید دیروز : 170
بازدید هفته : 256
بازدید ماه : 252
بازدید کل : 205302
تعداد مطالب : 181
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
شمارنده
شمارنده